to deal, to afford, to handle, to contrive, to succeed, to cope, to hack, to manage, to fare, to field
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در حال حاضر از عهدهی خرید ماشین جدید برنمیآیم.
I can't afford to buy a new car right now.
امیدوارم قبل از رسیدن موعد مقرر، از عهدهی اتمام این پروژه بربیایم.
I hope to succeed in finishing this project before the deadline.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «از عهده برآمدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/از عهده برآمدن