thought, reflection, mind, thinking, cogitation, idea, contemplation, intellection, pondering
پشتیبانی سرسختانه از یک اندیشه
flat-footed support for an idea
آن اندیشه گمراهکننده بود.
That thought was delusive.
نطفهی این اندیشه ...
the embryo of this thought ...
worry, concern, anxiety
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
غواص گر اندیشه کند کام نهنگ / هرگز نکند در گرانمایه به چنگ
if a diver is afraid of a whale's jaws, he will never grab ahold of precious pearls
مرا از اندیشه رهایی داد.
He relieved me from anxiety.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اندیشه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اندیشه