grandfather, grandpa, granddad, granddaddy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بابابزرگم مردی عاقل و دلسوز بود.
My grandfather was a wise and compassionate man.
بابابزرگم در جنگ جهانی دوم در ارتش خدمت کرد.
My grandfather served in the army during World War II.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بابابزرگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بابابزرگ