فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

بامزه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خوش‌طعم

فونتیک فارسی

baamazze
صفت

tasty, delicious

کیک شکلاتی فوق‌العاده بامزه بود.

The chocolate cake was incredibly tasty.

او یک غذای بامزه برای مهمانانش آماده کرد.

She prepared a delicious meal for her guests.

شوخ‌طبع

فونتیک فارسی

baamazze
صفت

funny, comic, comical, laughable, having a good sense of humor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

کارهای بامزه‌ی او همیشه روز مرا پرنور می‌کند.

His funny antics always brighten my day.

آن‌ها یک فیلم بامزه تماشا کردند.

They watched a comic film.

تودل‌برو، ناز

فونتیک فارسی

baamazze
صفت

cute, pretty, winsome, fetching

میاو بچه‌گربه خیلی بامزه بود.

The miaow of the kitten was so cute.

من در فروشگاه حیوانات خانگی یک موش‌خرمای بامزه دیدم.

I saw a pretty ferret at the pet store.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بامزه

  1. مترادف:
    خوش‌طعم خوشمزه لذیذ
    متضاد:
    بی‌مزه

ارجاع به لغت بامزه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بامزه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بامزه

لغات نزدیک بامزه

پیشنهاد بهبود معانی