آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

بخور به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / bokhor /

gourmand, having good appetite, gluttonous

gourmand

having good appetite

gluttonous

پرخور

پسرهای این سنی خیلی بخور هستند.

Boys this age have lots of appetite.

دختر بخور همیشه بهترین رستوران‌های شهر را می‌شناخت.

The gourmand girl always knew the best restaurants in the city.

اسم
فونتیک فارسی / bookhoor /

vapor, fumigation, inhalant, incense

vapor

fumigation

inhalant

incense

ماده‌ی جوشانده که بخار آن کاربرد پزشکی یا بوزدایی دارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بخور اوکالیپتوس

Eucalyptus vapor

رایحه‌ی بخور فضای اتاق را پر کرد.

The aroma of the incense filled the room.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بخور

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
پرخور شکمو پراشتها
متضاد:
کم‌اشتها
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت بخور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخور

لغات نزدیک بخور

پیشنهاد بهبود معانی