به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بخور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • پرخور
  • فونتیک فارسی

    bokhor
  • اسم صفت
    gourmand, having good appetite, gluttonous
    • - پسرهای این سنی خیلی بخور هستند.

    • - Boys this age have lots of appetite.
    • - دختر بخور همیشه بهترین رستوران‌های شهر را می‌شناخت.

    • - The gourmand girl always knew the best restaurants in the city.
  • ماده‌ی جوشانده که بخار آن کاربرد پزشکی یا بوزدایی دارد
  • فونتیک فارسی

    bookhoor
  • اسم
    vapor, fumigation, inhalant, incense
    • - بخور اوکالیپتوس

    • - Eucalyptus vapor
    • - رایحه‌ی بخور فضای اتاق را پر کرد.

    • - The aroma of the incense filled the room.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بخور

ارجاع به لغت بخور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بخور

لغات نزدیک بخور

پیشنهاد بهبود معانی