cutting, sharp, keen fine
cutting
sharp
keen fine
تیغههای برای دستگاه نیاز به نگهداری منظم دارند.
The cutting blades of the machine need regular maintenance.
چاقو تیغهی برایی دارد.
The knife has a sharp blade.
definitive, decisive
definitive
decisive
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او جواب برایی به سوال داد.
She gave a definitive answer to the question.
تصمیم دادگاه برا و نهایی بود.
The court's decision was decisive and final.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برا