فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بی بی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • مادربزرگ، بانو
  • فونتیک فارسی

    bibi
  • اسم
    matron, venerable lady, grandmother
    • - بی‌بی به من خیاطی یاد داد

    • - My grandmother taught me to sew
    • - بی‌بی‌اش پیر و ناتوان است

    • - Her grandmother is elderly and infirm
  • ورق بازی
  • queen
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بی بی

ارجاع به لغت بی بی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی بی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بی بی

پیشنهاد بهبود معانی