فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بی‌حال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • فونتیک فارسی

    bihaal
  • dull, feeble, flabby, groggy, inert, lackadaisical, laggard, langourous, languid, lifeless, limp, low, lymphatic, meek, otiose, sluggish, spiritless, supine, wan
  • رنگ یا صدا یا احساس و غیره
  • faint
  • عامیانه washed-out
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بی‌حال

ارجاع به لغت بی‌حال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌حال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بی‌حال

لغات نزدیک بی‌حال

پیشنهاد بهبود معانی