آخرین به‌روزرسانی:

بیدار بودن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / bidaar boodan /

to awake, to be wakeful, to be alert, to be vigilant, to be sleepless

هشیار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

من تمام شب بیدار بودم و نتوانستم چشمانم را روی هم بگذارم.

I was awake all night, unable to sleep a wink.

شما باید در طول جلسه بیدار باشید تا جزئیات مهم را متوجه شوید.

You need to be alert during the meeting to catch important details.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بیدار بودن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیدار بودن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیدار بودن

لغات نزدیک بیدار بودن

پیشنهاد بهبود معانی