زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

بیدار شدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / bidaar shodan /

to wake up, to awake, to awaken, to waken, to wake

to wake up

to awake

to awaken

to waken

to wake

از خواب‌ برخاستن

ساعت شش بیدار شدم.

I awoke at six o'clock.

در ماه مارس طبیعت شروع به بیدار شدن از خواب زمستانی خود می‌کند.

In March nature begins to awaken from its winter slumber.

فعل لازم
فونتیک فارسی / bidaar shodan /

to become alert, to become enlightened, to become vigilant

to become alert

to become enlightened

to become vigilant

آگاه شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

او اگر خطر نزدیکی را حس کند، بیدار می‌شود.

He will become alert if he senses danger nearby.

او امیدوار است که ازطریق سفرهایش بیدار شود.

He hopes to become enlightened through his travels.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیدار شدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
از خواب‌برخاستن

ارجاع به لغت بیدار شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیدار شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیدار شدن

لغات نزدیک بیدار شدن

پیشنهاد بهبود معانی