فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تبلیغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • آگهی، اشاعه، ترویج، پروپاگاندا
  • فونتیک فارسی

    tabligh
  • اسم
    advertisement, propaganda, promotion, publicity, plug, advertising, exposure, agitation, build up, propagation
    • - با تبلیغ مردم را راغب به خرید می‌کنند.

    • - Through advertising, they convince people to buy.
    • - تبلیغ بازرگانی وسیله‌ای برای افزایش فروش است.

    • - Commercial advertising is a device for stimulating sales.
    • - ما اثر تبلیغات آن‌ها را با تبلیغ متقابل خنثی کردیم.

    • - We neutralized the effects of their propaganda with counter-propaganda.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تبلیغ

ارجاع به لغت تبلیغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تبلیغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تبلیغ

پیشنهاد بهبود معانی