به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تعجیل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • عجله، شتاب
  • فونتیک فارسی

    ta'jil
  • اسم
    haste, hurry, precipitation, hastening, dispatch, quickening, scurry, acceleration, rush, impetuosity, hurriedness
    • - تعجیل موجب خسارت است.

    • - Haste makes waste.
    • - علت تعجیل تو چیست؟

    • - Why are you in such a hurry?
    • - تعجیل او برای رسیدن به قطار باعث شد کیف پولش را در خانه فراموش کند.

    • - Her hurriedness to catch the train caused her to forget her wallet at home.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تعجیل

ارجاع به لغت تعجیل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تعجیل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تعجیل

لغات نزدیک تعجیل

پیشنهاد بهبود معانی