آخرین به‌روزرسانی:

شتاب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عجله، تعجیل

فونتیک فارسی

shetaab
اسم

hurry, urgency, rush, haste, hastiness, rashness, headiness

با شتاب موی خود را برس می‌زد.

She was brushing her hair hastily.

با شتاب حساب‌شده

with deliberate haste

نمونه‌جمله‌های بیشتر

با شتاب از جایی خارج شدن

to make a hasty exit from a place

او با شتاب تمام در را بست.

He closed the door quite hastily.

سرعت، چالاکی

فونتیک فارسی

shetaab
اسم

speed, quickness, velocity, rapidity, swiftness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

مبارزه‌ی (انتخاباتی) او شتاب بیشتری به خود گرفت.

His campaign gained momentum.

شتاب زیاد

high speed

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شتاب

  1. مترادف:
    تسریع تعجیل تندی سرعت عجله
    متضاد:
    درنگ کندی

ارجاع به لغت شتاب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شتاب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شتاب

لغات نزدیک شتاب

پیشنهاد بهبود معانی