با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

تماشاچی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

تماشاگر، کسی که تماشا می‌کند

فونتیک فارسی

tamaashaachi
اسم
spectator, viewer, bystander, audience, onlooker

- تماشاچیان برای او کف زدند.

- the spectators cheered him
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تماشاچی

ارجاع به لغت تماشاچی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تماشاچی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تماشاچی

لغات نزدیک تماشاچی

پیشنهاد بهبود معانی