shotten, transposition, floating
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برگهای جابهجاشده در نسیم خشخش میکردند.
The shotten leaves rustled in the breeze.
بادکنکهای جابهجاشده با صدای بلند در اتاق میترکیدند.
The shotten balloons popped loudly in the room.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جابهجاشده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جابهجاشده