magician, sorcerer, sorceress, witch, wizard, warlock, hag, necromancer, spellbinder
جادوگر گنجینه را طلسم کرد.
The magician bewitched the treasure.
جادوگر به سرزمین استرالیا سفر کرد.
The wizard traveled to the land of Oz.
شاهزادهای که توسط جادوگر سنگدلی افسون شده بود.
A prince who was enchanted by a cruel sorcerer.
مجازی enchanter, charmer, bewitcher
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جادوگر بهراحتی با داستانگوییاش، مخاطبان را مجذوب کرد.
The charmer effortlessly captivated the audience with his storytelling.
معجون جادوگر با رنگهای اسرارآمیز میدرخشید.
The enchanter's potion shimmered with mysterious colors.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جادوگر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جادوگر