آخرین به‌روزرسانی:

جبران کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تلافی کردن

فونتیک فارسی

jobraan kardan
فعل متعدی

to compensate, to recover, to recompense, to indemnify, to repay, to redress, to requite, to recoup, to redeem, to cancel out, to supply, to retrieve, to undo, to commute, to make restitution, to remunerate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

ضررها را جبران کردن

to recover losses

اشتباه را جبران کردن

to redeem a blunder

نمونه‌جمله‌های بیشتر

شرکت بیمه خسارت شرکت را جبران خواهد کرد.

The insurance company will indemnify the company's losses.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جبران کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جبران کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جبران کردن

لغات نزدیک جبران کردن

پیشنهاد بهبود معانی