ready, prepared, prompt, disposed, willing, game
شرکت ما دیگر حاضر نیست سرمایهی خود را به مخاطره بیندازد.
Our company is not willing to take another gamble.
خوراک حاضر است، بفرمایید!
The food is ready, dip in!
present, attendant, attending, available
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حاضر در مهمانی
present at the party
مسئلهی اصلی عصر حاضر
the main problem of the present day
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حاضر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حاضر