حاضر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • آماده
  • فونتیک فارسی

    haazer
  • اسم صفت
    ready, prepared, prompt, disposed, willing, game
    • - شرکت ما دیگر حاضر نیست سرمایه‌ی خود را به مخاطره بیندازد.

    • - Our company is not willing to take another gamble.
    • - خوراک حاضر است، بفرمایید!

    • - The food is ready, dip in!
  • حضورداشته
  • فونتیک فارسی

    haazer
  • اسم صفت
    present, attendant, attending, available
    • - حاضر در مهمانی

    • - present at the party
    • - مسئله‌ی اصلی عصر حاضر

    • - the main problem of the present day
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد حاضر

ارجاع به لغت حاضر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حاضر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/حاضر

لغات نزدیک حاضر

پیشنهاد بهبود معانی