آخرین به‌روزرسانی:

خودرو به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اتومبیل

فونتیک فارسی

khodro
اسم

car, automobile, motor vehicle, motorized vehicle

کاش خودرو داشتیم.

I wish we had a car.

کیفم را در خودرو جا گذاشته‌ام.

I've left my bag in the car.

دیمی، خودرسته

فونتیک فارسی

khodroo
صفت

wild, self-growing, growing by itself

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

گیاهان خودرو

wild plants

هشت گیاهی که خودرواند.

Eight plants that are self-growing.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خودرو

  1. مترادف:
    اتومبیل کامیون ماشین موتور
  1. مترادف:
    هرز نکاشته
  1. مترادف:
    پرورش‌نیافته نافرهیخته تربیت نشده تربیت‌نیافته
  1. مترادف:
    علف هرز گیاه وحشی هرزه‌گیاه
  1. مترادف:
    هرزه
  1. مترادف:
    تعلیم نیافته نامودب

ارجاع به لغت خودرو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خودرو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خودرو

لغات نزدیک خودرو

پیشنهاد بهبود معانی