آخرین به‌روزرسانی:

موتور به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دستگاهی برای ایجاد نیرو

فونتیک فارسی

motor
اسم

engine, motor, power plant

اشکال فنی در موتور فضاپیما

a glitch in the spacecraft's engine

این موتور دستگاه نیرورسانی مجزایی دارد.

This motor has a separate power assembly.

موتورسیکلت

فونتیک فارسی

motor
اسم

motorcycle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

سوار موتورسیکلت شدن

to straddle a motorcycle

دستگیره‌های بلند موتور چاپر آن را از موتورسیکلت‌های دیگر متمایز می‌کند.

The chopper’s tall handlebars make it stand out from other motorcycles.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد موتور

  1. مترادف:
    خودرو ماشین
  1. مترادف:
    موتورسیکلت
  1. مترادف:
    انجین مکینه نیروی محرکه

ارجاع به لغت موتور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «موتور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موتور

لغات نزدیک موتور

پیشنهاد بهبود معانی