فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

خوش‌برخورد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مردم‌دار

فونتیک فارسی

khoshbarkhord
اسم صفت
sociable, accessible, neighborly, affable, accommodating, outgoing, genial, winsome, likeable, suave, mixer, matey

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- او فردی خوش‌برخورد است که از ملاقات با افراد جدید در رویدادها لذت می‌برد.

- She is a sociable person who enjoys meeting new people at events.

- کودک خوش‌برخورد با کنجکاوی و شادی به‌سمت ما آمد.

- The winsome child approached us with curiosity and joy.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوش‌برخورد

  1. مترادف:
    خلیق مردمدار خوش‌گفتار
    متضاد:
    بدبرخورد

ارجاع به لغت خوش‌برخورد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوش‌برخورد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوش‌برخورد

لغات نزدیک خوش‌برخورد

پیشنهاد بهبود معانی