با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

داغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • گرم، سوزان
  • فونتیک فارسی

    daagh
  • صفت
    hot, warm, heated, sweltering, sultry, parching, feverish, calescent, fiery, torrid
    • - یک بحث داغ

    • - a heated discussion
    • - آب داغ

    • - hot water
  • اثر جسم سوزان بر پوست بدن، سوختگی
  • فونتیک فارسی

    daagh
  • اسم
    mark, brand, scar, stigma
    • - داغ زدن

    • - to mark with a hot iron, to cauterize
  • (مجازی) اثر رویدادی بسیار غم‌انگیز
  • فونتیک فارسی

    daagh
  • اسم
    (effect of) bereavement, loss of a loved one
    • - داغ فرزند او را پیر کرد

    • - the loss of her child aged her
    • - داغ دیدن

    • - to lose a loved one, to become bereaved
  • موضوع و داستان و خبر
  • live
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد داغ

ارجاع به لغت داغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «داغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/داغ

لغات نزدیک داغ

پیشنهاد بهبود معانی