آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

درنگ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / derang /

delay, hesitation, pause, timeout, letup, stop, halt, respite, intermission

delay

hesitation

pause

timeout

letup

stop

halt

respite

intermission

مکث

پس‌از درنگ کوتاهی عکس را نشان من هم داد.

After a slight hesitation, she showed the picture to me too.

بدون لحظه‌ای درنگ

without a moment's pause

صوت
فونتیک فارسی / darang /

tinkle, clang

tinkle

clang

جیرینگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

درنگ! بگذار حرفم را تمام کنم.

Tinkle! Let me finish what I'm saying.

درنگ! آن صدا مرا در جا متوقف کرد.

Clang! That sound stopped me in my tracks.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد درنگ

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت درنگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درنگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درنگ

لغات نزدیک درنگ

پیشنهاد بهبود معانی