فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دهان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دهن

فونتیک فارسی

dahaan
اسم

mouth, kisser, puss, muzzle, ostium, jaws, -stomat

دهان لق آن پسر ممکن بود همه‌شان را گرفتار کند.

The boy's big mouth could get them all in trouble.

او به‌سمت جلو خم شد تا نگاهی بهتر به دهان او بیندازد.

He leaned in closer to get a better look at her kisser.

دهانه

فونتیک فارسی

dahaan
اسم

orifice, opening, hole, outlet, vent, vent hole, entrance

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

دهان کوچکی در سنگ اجازه می‌داد نور به داخل بتابد.

The small opening in the rock allowed light to shine through.

دهان برای حفظ جریان هوا در سیستم بسیار مهم بود.

The vent hole was crucial for maintaining airflow in the system.

نان‌خور

فونتیک فارسی

dahaan
اسم

dependent

دهان بودن می‌تواند گاهی آزادی شخصی را محدود کند.

Being a dependent can sometimes limit personal freedom.

وضعیت دهان خانواده برنامه‌ریزی مالی را دشوارتر کرد.

The dependent status of the family made budgeting more difficult.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دهان

  1. مترادف:
    دهن فم

ارجاع به لغت دهان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دهان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دهان

لغات نزدیک دهان

پیشنهاد بهبود معانی