فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

راهنما به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

راهبر

فونتیک فارسی

raahnamaa
اسم
guide, usher, trafficator, leader, lodestar, cicerone, pilot, guiding, docent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- دسته‌ی ما مرکب از ده کوه‌نورد و یک راهنما بود.

- Our outfit was composed of ten mountain climbers and one guide.

- راهنما به ما کمک کرد صندلی‌هایمان را عوض کنیم.

- The usher helped us change seats.
کسی یا چیزی که راهنمایی می‌کند

فونتیک فارسی

raahnamaa
اسم
guidebook, manual, directory, indicator, landmark, key, flasher, vade mecum, turn signal

- کتاب راهنما دارای نمودارهایی برای رجوع راحت است.

- The guidebook has charts for easy reference.

- راهنما در انتهای کتاب چاپ شده است.

- The key is printed at the end of the book.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راهنما

  1. مترادف:
    امام بلد پیشوا دلیل راهبر رهبر رهنما مربی هادی
  1. مترادف:
    دفترچه‌راهنما

ارجاع به لغت راهنما

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راهنما» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راهنما

لغات نزدیک راهنما

پیشنهاد بهبود معانی