با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

زود به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • تند، سریع، باشتاب، پیش از وقت
  • فونتیک فارسی

    zood
  • صفت قید
    quickly, soon, early, pronto, quick, betimes, speedily, presently, chop-chop, wee, prompt, swiftly, fast, double-quick
    • - پلیس زود سررسید و او را بازداشت کرد.

    • - The police arrived double-quick and arrested him.
    • - زود از خواب برخاست.

    • - He awoke betimes.
    • - خون زود لخته می‌شود.

    • - Blood coagulates fast.
    • - در زمستان شب زود فرا می‌رسد.

    • - Night descends early in wintertime.
  • با سرعت
  • فونتیک فارسی

    -zood
  • سازه‌ی پیوندی
    quick, early, soon
    • - رئیس او صبح‌ها خیلی زود خشم است.

    • - His boss is very bad-tempered in the morning.
    • - زودباور

    • - credulous
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد زود

ارجاع به لغت زود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زود

لغات نزدیک زود

پیشنهاد بهبود معانی