late, slow, behindhand, a long time, overdue, tardy, belated, tardily, tarrying, slowly
خدا کند که دیر نیاید.
Hopefully, he won't be late.
اگر باز هم دیر بیایی، توی دردسر خواهی افتاد.
If you come late again, you'll be in hot water.
او دیر آمد و معلم خیلی دلخور شد.
He was late and the teacher became quite pissed.
convent, monastery, cloister, temple, priory, abbey, nunnery
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ساختمان دیر
The building of the monastery
میتوانید در دیر بمانید
You can stay at the monastery
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دیر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیر