فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دیر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مدتی مدید و طولانی، پس از وقت مقرر

فونتیک فارسی

dir
صفت قید

late, slow, behindhand, a long time, overdue, tardy, belated, tardily, tarrying, slowly

خدا کند که دیر نیاید.

Hopefully, he won't be late.

اگر باز هم دیر بیایی، توی دردسر خواهی افتاد.

If you come late again, you'll be in hot water.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او دیر آمد و معلم خیلی دلخور شد.

He was late and the teacher became quite pissed.

صومعه، عبادتگاه، معبد

فونتیک فارسی

deyr
اسم

convent, monastery, cloister, temple, priory, abbey, nunnery

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

ساختمان دیر

The building of the monastery

می‌توانید در دیر بمانید

You can stay at the monastery

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دیر

  1. مترادف:
    بیعت خانقاه صومعه عبادتگاه کنشت معبد
  1. مترادف:
    دراز دور طولانی متمادی مدید
    متضاد:
    زود گاه
  1. مترادف:
    تاخیر

ارجاع به لغت دیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیر

لغات نزدیک دیر

پیشنهاد بهبود معانی