سالمند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سالخورده، پیر، کهنسال

فونتیک فارسی

saalmand
صفت اسم
aged, elder, elderly, ancient, aging, old, oldster, up in years, past one's prime

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- زن سالمند

- an old woman

- خانه‌ی سالمندان

- retirement home, old people's home
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سالمند

ارجاع به لغت سالمند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سالمند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سالمند

لغات نزدیک سالمند

پیشنهاد بهبود معانی