فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سریع به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • تند، باسرعت
  • فونتیک فارسی

    sari'
  • صفت
    fast, rapid, quick, prompt, swift, speedy, express, fleet, spanking, ready, expeditious
    • - اپلیکیشن فست‌دیکشنری برای زبان‌آموزانی که به ترجمه‌ی سریع نیاز دارند، بسیار عالی است.

    • - The Fast Dictionary app is so great for language learners who need quick translations.
    • - با یک حرکت سریع دست

    • - with a quick movement of the hand
    • - سریع‌ترین قطار جهان

    • - the world's fastest train
    • - سریع بودن

    • - to be fast, to be quick, to be swift or speedy
    • - این هواپیما بسیار سریع است.

    • - this airplane is very fast
    • - سریع کردن

    • - to speed (up), to quicken, to make rapid or swift, to accelerate
    • - دارای آهنگ سریع، تند گام

    • - fast-paced
    • - باید سریع عمل کنیم.

    • - We must act quickly.
    • - سپس کوسه ماهی‌ها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما

    • - then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سریع

ارجاع به لغت سریع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سریع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سریع

لغات نزدیک سریع

پیشنهاد بهبود معانی