فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • زهر
  • فونتیک فارسی

    sam
  • اسم
    poison, toxin bane, venom
    • - (در جانوران سم‌دار) دارای سم شکاف‌دار

    • - having cloven hooves
    • - سم اسبان خاک مزرعه را به هم کوفته و سخت کرده بود.

    • - Horse hooves had compacted and hardened the farm's soil.
  • قسمت انتهایی دست یا پای چهارپایان
  • فونتیک فارسی

    som
  • اسم
    hoof, unguis
    • - سم را بی‌اثر کردن

    • - to counteract a poison
    • - مقدار مهلکی سم

    • - a lethal dose of poison
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سم

ارجاع به لغت سم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سم

لغات نزدیک سم

پیشنهاد بهبود معانی