با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

سو به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • طرف، جانب
  • فونتیک فارسی

    soo
  • اسم
    direction, azimuth, orientation, flank, way
    • - از هر سو گل و درخت دیده میشد.

    • - Flowers and trees could be seen all around.
    • - مشکلات جدی از هر سو به او روی آوردند.

    • - Serious problems assailed him from every direction.
  • روشنایی، نور
  • فونتیک فارسی

    soo
  • اسم
    ray, light, ability to see
    • - چشم کم‌سو

    • - poor eyesight
    • - سوی چشم

    • - sight
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سو

ارجاع به لغت سو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سو

پیشنهاد بهبود معانی