sissy, fastidious, softy, spoiled, effeminate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پسر سوسول خیلی از بازی با بچههای دیگر میترسید.
The sissy boy was too scared to play with the other kids.
دیوید دانشآموز سوسولی بود و همیشه برای همهی امتحانات با جدیت درس میخواند.
David was a fastidious student, always studying diligently for every exam.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوسول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوسول