فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سیاح به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • گردشگر
  • فونتیک فارسی

    sayyaah
  • اسم
    tourist, traveler, explorer, sightseer, excursionist
    • - سیاح در بازار شلوغ گم شده بود.

    • - The tourist was lost in the crowded market.
    • - سیاح از آشپزی محلی رستوران لذت می‌برد.

    • - The tourist was enjoying the local cuisine at the restaurant.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سیاح

ارجاع به لغت سیاح

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیاح» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سیاح

لغات نزدیک سیاح

پیشنهاد بهبود معانی