فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سیاستمدار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دولتمرد

فونتیک فارسی

siyaasatmadaar
اسم صفت

politician, diplomat, statesman

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

آن دو سیاستمدار سر قدرت با هم رقابت دارند.

The two politicians are vying for power.

سیاستمدار در اوج شهرت خود قرار داشت.

The politician was at the pinnacle of his fame.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

این سیاستمدار مجبور به کناره‌گیری شد.

The politician was forced to go out.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سیاستمدار

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    بی‌کیاست
  1. مترادف:
    دیپلمات سایس سیاس سیاست‌باز سیاستگر سیاست‌دان
  1. مترادف:
    باکیاست خبیر کاردان مدبر مدیر

ارجاع به لغت سیاستمدار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیاستمدار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیاستمدار

لغات نزدیک سیاستمدار

پیشنهاد بهبود معانی