با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

شل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • لنگ
  • فونتیک فارسی

    shal
  • اسم صفت
    lame, limp, squashy, cripple, soft, runny, spavined, bum, game, slack, unstable
    • - پای شل

    • - a bum leg
    • - شل شدن

    • - to go (or become) lame
  • سست، لق
  • فونتیک فارسی

    shol
  • صفت
    weak, wobbly, gammy, flabby, shaky, rickety, loose, drooping, flaccid, limp, free, lank, unfirm
    • - اگر قلاده سگ شل باشد، فرار خواهد کرد.

    • - If the dog's collar is loose, it will run away.
    • - بند کفشم شل شد.

    • - My shoelace came loose.
  • رقیق، آبکی
  • فونتیک فارسی

    shol
  • صفت
    watery, liquid, soft, mushy, lax
    • - سوپ خیلی شل و بی‌مزه بود.

    • - The soup was too watery and lacked flavor.
    • - بستنی شل

    • - watery ice cream
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد شل

ارجاع به لغت شل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شل

لغات نزدیک شل

پیشنهاد بهبود معانی