با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

طبق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • سینی، خانچه
  • فونتیک فارسی

    tabagh
  • اسم
    large tray, trencher, large dish, trug, pallet, plate
    • - ظرف‌های کثیف را در طبق گذاشتم.

    • - I placed the dirty dishes on the large tray.
    • - پیشخدمت طبقی پر از لیوان و بشقاب را برد.

    • - The waiter carried a large tray filled with glasses and plates.
  • مطابق با
  • فونتیک فارسی

    tebgh
  • حرف اضافه
    according to, upon, by, pursuant, per, with, under
    • - طبق برآورد من

    • - according to my estimate
    • - طبق ترتیب زیر

    • - according to the following order
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد طبق

ارجاع به لغت طبق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «طبق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/طبق

لغات نزدیک طبق

پیشنهاد بهبود معانی