vulgar, popular, folk, raffish, common, nonstandard, gumshoe, non-U, lowbrow, plebeian, slipped disk, buck, rheumaticky, glasshouse
او زبان عامیانهاش را کاملاً نامناسب دانست.
She found his vulgar language to be completely inappropriate.
زبان عامیانهی او باعث ناراحتی در گفتوگو شد.
His nonstandard language made the conversation uncomfortable.
informal, colloquial, slang, popular
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از ابزار تغییر لحن عامیانهی فست دیکشنری برای کارش استفاده کرد.
He used the online fast dictionary's informal tone-changing tool for his work.
اصطلاح عامیانه
a colloquial term
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عامیانه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عامیانه