آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

عرض به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / arz /

ریاضی width, breadth, wideness, spread, broadness, latitude, across

width

breadth

wideness

spread

broadness

latitude

across

پهنا

مکعب سه بعد دارد: طول، عرض و عمق

cubes have three dimensions: length, width, and depth

او با شنا عرض رودخانه را طی کرد.

He swam across the river.

اسم
فونتیک فارسی / arz /

time, throughout, period, within (a specified length of time)

time

throughout

period

within

مدت، فاصله‌ی زمانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نمایش قرار است در عرض سه ساعت اجرا شود.

The show is scheduled to run for three hours' time.

این پروژه باید در عرض یک دوره‌ی شش ماهه تکمیل شود.

The project must be completed within a six-month period.

اسم
فونتیک فارسی / arz /

presentation, proposal, showing up, exhibition, flaunting, flexing

presentation

proposal

showing up

exhibition

flaunting

flexing

ارائه

او به‌خاطر عرض واضح و جذابش تحسین شد.

She received praise for her clear and engaging presentation.

او عرض دقیقی برای طرح توسعه‌ی جامعه نوشت.

She wrote a detailed proposal for the community development plan.

اسم
فونتیک فارسی / arz /

statement, say, saying, utterance, talk

statement

say

saying

utterance

talk

گفتن

عرض او در جلسه کوتاه اما پرمعنی بود.

His utterance during the meeting was brief but meaningful.

بعداز عرض او یک مکث ایجاد شد قبل‌از اینکه کسی پاسخ دهد.

There was a pause after his statement before anyone responded.

اسم
فونتیک فارسی / araz /

accident, event, occasion, occurrence

accident

event

occasion

occurrence

عارضه، رویداد

این عرض منجر به مشکلاتی در بهبودی او شد.

The accident led to complications in his recovery.

این عرض غیرمنتظره بود و نیاز به توجه فوری داشت.

The event was unexpected and required immediate attention.

اسم
فونتیک فارسی / erz /

ادبی respect, credit, honor, honour, prestige, reputation

respect

credit

honor

honour

prestige

reputation

آبرو، اعتبار

حفظ عرض برای داشتن شهرت خوب مهم است.

Maintaining respect is important for a good reputation.

عرض را به جایی بده که شایسته است.

Give credit where credit is due.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عرض

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:

سوال‌های رایج عرض

ارض یا عرض — کدام درست است؟

هر دو کلمه «ارض» و «عرض» در زبان فارسی وجود دارند اما معنای متفاوتی دارند و هر دو از نظر املایی درست هستند.

«ارض» به معنی زمین است و بیشتر در متون دینی، علمی و ادبی به کار می‌رود.

«عرض» به معنی پهنا، عرض کردن، ارائه دادن یا عرض سلام است و در زبان روزمره و متون رسمی بسیار رایج است.

«ارض» و «عرض» دو کلمه متفاوت با معانی مختلف‌اند که هر دو به درستی نوشته می‌شوند، ولی کاربردشان با هم فرق دارد. بنابراین انتخاب درست بسته به معنای مورد نظر است.

ارجاع به لغت عرض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عرض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عرض

لغات نزدیک عرض

پیشنهاد بهبود معانی