آخرین به‌روزرسانی:

فروزان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / foroozaan /

ablaze, burning, flaming

مشتعل

بلندهمتی فروزان

burning ambition

خشم فروزان

ablaze anger

صفت
فونتیک فارسی / foroozan /

bright, shiny, shining, aglow, effulgent, lustrous, scintillating, phosphorescent, lambent, beaming, resplendent, alight, luminous, radiant, flamboyant

درخشان، روشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

چشمان سیاهش فروزان بودند.

Her large dark eyes were almost luminous.

صورتش سرخ و فروزان بود.

His face was red and shiny.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فروزان

  1. مترادف:
    تابان درخشنده روشن منور نورانی وهاج

ارجاع به لغت فروزان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فروزان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فروزان

لغات نزدیک فروزان

پیشنهاد بهبود معانی