آخرین به‌روزرسانی:

فروزان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مشتعل

فونتیک فارسی

foroozaan
صفت

ablaze, burning, flaming

بلندهمتی فروزان

burning ambition

خشم فروزان

ablaze anger

درخشان، روشن

فونتیک فارسی

foroozan
صفت

bright, shiny, shining, aglow, effulgent, lustrous, scintillating, phosphorescent, lambent, beaming, resplendent, alight, luminous, radiant, flamboyant

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

چشمان سیاهش فروزان بودند.

Her large dark eyes were almost luminous.

صورتش سرخ و فروزان بود.

His face was red and shiny.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فروزان

  1. مترادف:
    تابان درخشنده روشن منور نورانی وهاج

ارجاع به لغت فروزان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فروزان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فروزان

لغات نزدیک فروزان

پیشنهاد بهبود معانی