reader, chanter, reciter
قاری اصلی گروه سرود صدایی قوی و پرطنین داشت.
The choir's main chanter had a powerful and resonant voice.
صدای زیبای قاری در سالن کنسرت طنینانداز شد.
The beautiful sound of the chanter echoed through the concert hall.
reader of Koran
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به عنوان یک قاری فهم و تفسیر آموزههای اسلام مهم است.
As a reader of the Koran, it is important to understand and interpret the teachings of Islam.
پسر جوان مشتاق بود قاری شود.
The young boy was eager to become a reader of Koran.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قاری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قاری