با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

لجوج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • لجباز
  • فونتیک فارسی

    lajooj
  • صفت
    ornery, obstinate, obdurate, refractory, willful, contrary, hardheaded, stiff-necked, pigheaded, stubborn, balky, dogged, mulish, perverse, intractable, splenetic, cussed
    • - شوهرش لجوج و کج‌خلق است.

    • - Her husband is mulish and bad-tempered.
    • - مدیر لجوج از گوش دادن به هرگونه پیشنهاد یا ایده از سوی کارکنانش امتناع کرد.

    • - The hardheaded boss refused to listen to any suggestions or ideas from his employees.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد لجوج

ارجاع به لغت لجوج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لجوج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لجوج

لغات نزدیک لجوج

پیشنهاد بهبود معانی