آخرین به‌روزرسانی:

محیط به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / mohit /

environment, surroundings, community, medium, ambience, air, milieu

اوضاع و احوال و اشیا دربرگیرنده‌ی کسی یا چیزی

آدم انعطاف‌پذیری بود و زود به محیط جدید خو گرفت.

He was an adaptable person and soon got used to the new surroundings.

محیط لیبرال آن دانشگاه

the liberal ambience of that university

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او در محیط خشنی بار آمده بود.

He had been raised in a harsh environment.

باید ساختمان‌ها را با محیط آن‌ها تلفیق کرد.

Buildings should be integrated with their surroundings.

اسم
فونتیک فارسی / mohit /

circumference

مرز یک شکل هندسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

محیط زمین حدوداً 40,075 کیلومتر است.

The circumference of the Earth is approximately 40,075 kilometers.

محیط این دو دایره

the circumference of these two circles

اسم
فونتیک فارسی / mohit /

perimeter, around, meridian, girth, encompassing, circuit, precincts, setting, periphery

پیرامون، گرداگرد

محیط زمین فوتبال 91.44 متر است.

The perimeter of the football field measures 100 yards.

سربازان امنیت محیط اردوگاه را تامین کردند.

The soldiers secured the perimeter of the camp.

صفت
فونتیک فارسی / mohit /

erudite, well-versed, ambient, punditic

احاطه‌کننده

پدرم در تاریخ باستان محیط است.

My father is well-versed in ancient history.

او در زبان‌های برنامه‌نویسی متعددی محیط است.

He is well-versed in various programming languages.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد محیط

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    محاط
  1. مترادف:
    اطراف پیرامون دور محدوده دوره گرداگرد
  1. مترادف:
    آتمسفر جو فضا
  1. مترادف:
    آگاه بااطلاع مطلع
  1. مترادف:
    اقیانوس دریای بزرگ قلزم
  1. مترادف:
    احاطه‌کننده دربرگیرنده

ارجاع به لغت محیط

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «محیط» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محیط

لغات نزدیک محیط

پیشنهاد بهبود معانی