amortized, eliminated, paid (off), obviated
amortized
eliminated
paid
obviated
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این وام ده ساله مستهلک خواهد شد.
This loan will be paid off in ten years.
مستهلک کردن
to amortize, to pay off
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مستهلک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مستهلک