آخرین به‌روزرسانی:

منفعل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / monfa'el /

passive, influenced, subject to influence or pressure

غیرفعال، اثرپذیر، تاثیرپذیر

او نقشی منفعل در پروژه داشت و بدون اینکه ایده‌ای بدهد صرفا دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کرد.

He had a passive role in the project, simply following instructions without contributing any ideas.

سرشت منفعل او راحت صحبت کردن را برایش سخت کرده بود.

His passive nature made it difficult for him to speak up.

صفت
فونتیک فارسی / monfa'el /

مجازی ashamed, contrite, embarrassed

شرمنده، خجل، شرمسار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او از اجرای ضعیفش در رقابت منفعل بود.

He was ashamed of his poor performance in the competition.

آن‌ها از اعتراف به اینکه اشتباه کرده بودند، منفعل بودند.

They were ashamed to admit that they had made a mistake.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منفعل

  1. مترادف:
    پشیمان تائب
  1. مترادف:
    بی‌اراده
  1. مترادف:
    اثرپذیر تاثیرپذیر پذیرا
  1. مترادف:
    خجل شرمسار شرمنده

ارجاع به لغت منفعل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منفعل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/منفعل

لغات نزدیک منفعل

پیشنهاد بهبود معانی