فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

نازک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

با ضخامت کم

فونتیک فارسی

naazok
صفت

thin, narrow, flimsy, fine, gossamer, gauzy, filmy, thinnish, lean, lank, attenuate, spare, slender, slim, gracile, lithe, svelte, slight, skinny, twiggy

باد سرد از لباس‌های نازک او رد می‌شد.

The cold wind cut through his thin clothes.

جنس نازک چادر آن را برای شرایط سخت جوی نامناسب کرد.

The flimsy material of the tent made it unsuitable for harsh weather.

لطیف

فونتیک فارسی

naazok
صفت

delicate, tender, smooth

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

پارچه‌ی نرم و نازک

delicate cloth

پوست ضخیم کدومسمّایی از گوشت نازک آن محافظت می‌کند.

The marrow's thick skin protects its tender flesh.

صدای زیر

فونتیک فارسی

naazok
صفت

shrill, high, high-pitched, sharp, piercing

صدای نازک معلم حتی در انتهای کلاس نیز به گوش می‌رسید.

The shrill voice of the teacher could be heard even in the back of the classroom.

صدای نازک خواننده مخاطبان را مجذوب کرد.

The singer's high-pitched voice captivated the audience.

دقیق

فونتیک فارسی

naazok
صفت

careful, keen, intricate

تحلیل نازک او رابطه‌ی پیچیده‌ی بین متغیرها را آشکار کرد.

His careful analysis revealed the complex relationship between the variables.

او چشمی نازک برای جزئیات در آثار هنری خود دارد.

She has a keen eye for detail in her artwork.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نازک

  1. مترادف:
    ظریف لطیف
    متضاد:
    زمخت
  1. مترادف:
    دقیق
  1. مترادف:
    زودرنج
  1. مترادف:
    ترد شکننده
  1. مترادف:
    باریک لاغر

ارجاع به لغت نازک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نازک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نازک

لغات نزدیک نازک

پیشنهاد بهبود معانی