امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نقاشی کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صورتگری کردن

فونتیک فارسی

naghghaashi kardan
فعل متعدی
to paint, to watercolor, to portray, to depict

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- او تصمیم گرفت غروب خورشید را نقاشی کند و رنگ‌های پرجنب‌وجوش آن را به تصویر بکشد.

- She decided to watercolor the sunset, capturing its vibrant hues.

- آن‌ها قصد دارند آخر هفته‌ی آینده اتاق نشیمن را نقاشی کنند.

- They plan to paint the living room next weekend.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت نقاشی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نقاشی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نقاشی کردن

لغات نزدیک نقاشی کردن

پیشنهاد بهبود معانی