hourly
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او هر ساعت یکبار ایمیلهایش را چک میکند تا بهروز بماند.
She checks her emails hourly to stay updated.
دما هر ساعت یکبار توسط تکنسینها نظارت میشود.
The temperature is monitored hourly by the technicians.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «هر ساعت یکبار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هر ساعت یکبار