همیشگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ابدی، دائمی، به طور مداوم، جاودانی

فونتیک فارسی

hamishegi
صفت
everlasting, customary, eternal, habitual, constant, daily, usual, durable, permanent, sempiternal, perdurable

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- لعنت همیشگی

- eternal damnation

- شکایات همیشگی او

- her eternal complaints

- عوعو سگ مصدع همیشگی بود.

- The dog's barking was a constant aggravation.

- سر و صدای همیشگی

- constant noise

- دلواپسی همیشگی

- a chronic worry

- این بیماری از روال همیشگی خودش پیروی نمی‌کند.

- This illness is not following its usual pattern.

- ساکن همیشگی کانادا شده است

- she has become a permanent resident of Canada

- عادت همیشگی منوچهر

- Manoochehr's customary habit

- ورزش همیشگی او شناگری است

- swimming is his daily exercise
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همیشگی

ارجاع به لغت همیشگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همیشگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همیشگی

لغات نزدیک همیشگی

پیشنهاد بهبود معانی