فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پریشان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مغشوش، آشفته

فونتیک فارسی

parishaan
صفت

disorganized, chaotic, messy, disheveled, disorderly

اوضاع بانک پریشان شده است.

The condition in the bank has become chaotic.

با موهای پریشان و چهره‌ی خواب‌آلود در را باز کرد.

He opened the door with disheveled hair and a sleepy face.

افسرده، نگران

فونتیک فارسی

parishaan
صفت

مجازی distressed, distracted, afflicted, disturbed, troubled, perturbed, miserable, anguished

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

مردانی که از نظر رفتاری پریشان هستند

behaviourally disturbed men

کودک پریشان به پای مادرش چسبید.

The distressed child clung to his mother's leg.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

این روزها خیلی پریشان به نظر می‌رسد.

She appears very distressed these days.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پریشان

  1. مترادف:
    آشفته بی‌آرام بی‌قرار پراکنده پراکنده‌خاطر پریشان‌حال تنگدست درهم دلواپس ژولیده سراسیمه شوریده متاثر متشتت متفرق مختل مشوش مضطر مضطرب مغشوش منگ ناآرام نابسامان نامنظم نگران
    متضاد:
    آرام آسوده

ارجاع به لغت پریشان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پریشان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پریشان

لغات نزدیک پریشان

پیشنهاد بهبود معانی