آخرین به‌روزرسانی:

پیکان به انگلیسی

توضیحات:

همچنین در معنای دوم می‌توان از فلش به‌جای پیکان استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / peykaan /

arrowhead, point of a spear, bolt, shaft

نوک‌تیز

نوک پیکان زهرین بود.

The tip of the arrowhead was poisonous.

پرتاب یک پیکان

the projection of a bolt

اسم
فونتیک فارسی / peykaan /

arrow, pointer

فلش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

لطفاً در جهت پیکان (فلش) حرکت کنید.

Please follow the direction of the arrow.

پیکان روی نقشه راه نزدیک‌ترین پمپ بنزین را نشان می‌داد.

The pointer on the map showed the way to the nearest gas station.

اسم
فونتیک فارسی / peykaan /

Peykan

نام یک اتومبیل ساخت ایران

او یک پیکان کلاسیک را در گاراژ خود بازسازی کرد.

He restored a classic Peykan in his garage.

پیکان نماد افتخار خودروسازی ایران بود.

The Peykan was a symbol of Iranian automotive pride.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیکان

  1. مترادف:
    تیر خدنگ سهم

ارجاع به لغت پیکان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیکان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیکان

لغات نزدیک پیکان

پیشنهاد بهبود معانی